فرصت سوزي - دشواري دستيابي به فناوري هاي راهبردي

به عقيده يك مدرس و پژوهشگر جوان فيزيك ، در عرصه علوم و فناوري هاي جديد كه طي چند دهه آينده تحولات چشمگيري را رقم خواهند زد ، بايد با فرصت شناسي و تلاش براي دستيابي هر چه سريع تر به اين فن آوري هاي تعيين كننده از تكرار تجربه امروز در دستيابي به حق برخوردار از فناوري صلح آميز هسته يي جلوگيري كنيم .

دكتر سيد اكبر جعفري ،‌ استاديار فيزيك دانشگاه صنعتي اصفهان و پژهشگر موسسه تحقيقات مواد دانشگاه توكيو در نوشتاري براي سرويس (( پژوهشي )) خبرگزاري دانشجويان ايران ( ايسنا ) ، كوشيده است از ديد يك فيزيكدان ماده چگال ، اولويت هاي علمي كشور را بررسي كرده و به اين سوال پاسخ دهد كه در شرايط امروز بايد در چه زمينه يي از علوم در ايران سرمايه گذاري كرد .

دكتر جعفري در نوشتار خود براي ترسيم ديدگاهش پيرامون ساختارهاي دانشگاهي و علمي ، ابتدا كوشيده معاني و مفاهيم مربوط به ساختارهاي علمي و دانشگاهي را كه به زعم وي تحت تأثير آنچه توفان هاي نخبه سازي و نخبه بازي خوانده ، در بخش هايي از جامعه مورد فهم نادرست قرار گرفته ، تشريح كند و در بخش دوم نوشتار ، با مثال هايي نشان دهد كه زمينه هاي بسيار حاصلخيزي از علم وجود دارد كه با سرمايه گذاري و طراحي ساختار مناسب مي توانيم توليدات علمي را به پول تبديل كرده و سود ببريم و لذا علمي داشته باشيم كه قادر باشد روي پاي خودش بايستد .

وي در پايان به اختصار از ديدي علمي به مباحث كنوني پيرامون فناوري هسته يي اشاره كرده و با تأييد بر لزوم زمانشناسي و حفظ فرصتهاي علمي ، نسبت به ضرورت جلوگيري از بروز هرگونه چالش مشابه در حيطه ماده چگال ، نانو فناوري و ساير تكنولوژي هاي جديد در آينده هشدار داده است .

 

بخش اول : مفاهيم و ساختارهاي علمي – دانشگاهي

مرتبه هاي علمي دانشگاهي با استادياري شروع مي شوند . يك استاديار كسي است كه تازه دكتري گرفته ، يعني لااقل ده سال درس خوانده و با بدون وقفه فرض كردن تحصيلات بايستي حدود سي سال سن داشته باشد . بنابراين يك جوان حدود 30 ساله در كار علم و دانش تازه صفر كيلومتر و كودك محسوب مي شود بطور متوسط براي كسي كه بطور معقولي اهل تلاش و تحقيق باشد ، هفت ، هشت سال طول مي كشد كه از استادياري به دانشياري ارتقا پيدا كند . هفت ، هشت سال ديگري هم بطور متوسط لازم است كه از دانشياري به استادي ( پروفسور ) ارتقا حاصل شود .

بطور متوسط اوج شكوفايي علمي محققان در اين مرحله مرحله ( يعني 10 ، 15 سال بعد از گرفتن دكتري ) است كه با تجربه 10 ، 15 سال تحقيق قادر خواهند بود پروژه هاي در حد ملي و بين المللي را رهبري و مديريت كنند . با اين مقدمه به توضيح دو نوع ساختار علمي مي پردازم .

يك نوع از ساختار دانشگاهي كه در اغلب جاهاي دنيا متداول است اين است كه محققان دانشگاهي ، با هر مرتبه علمي از استاديار تا استاد ، از نظر تحقيقاتي مستقل از يكديگر هستند و هر كدام سه چهار دانشجوي فوق ليسانس و دكتري تحت راهنمايي خود دارند كه مسير خاصي از تحقيق را با كمك يكديگر دنبال مي كنند .

اين روش داراي اين مزيت است كه استاد راهنما به علت كوچك بودن گروهش درگير مسووليت هاي اجرايي نيست و مي تواند كمك موثري در راهنمايي دادن به دانشجويانش باشد .

نوع دوم ساختار تحقيقاتي كه مثل اعلاي آن ژاپن است اين است كه ساختار مراكز تحقيقاتي و دانشگاه ها بر مبناي واحدي به نام ( پروفسور ) رهبري مي كند .

بعد از پروفسور يك دانشيار دست راست وي است . در اين ساختار هرمي سپس سه چهار استاديار قرار دارند .

تعدادي هم محقق فوق دكتري بعد از استاديارها قرار مي گيرند . قاعده هرم هم مملو از ده تا بيست دانشجوي دكتري و فوق ليسانس است ؛ بنابراين يك پروفسور در ژاپن كارش اين است كه يك گروه محقق كه نوعاً بيست ، اجرايي بسيار سنگيني است . مزيت اين روش اين است كه در قالب يك گروه بيست ، سي نفره مي توان دست روي پروژه هاي حقيقتا بزرگي گذاشت .

در ساختار نوع دوم ، كسي كه به عنوان پروفسور رهبري بيست ، سي محقق را به عهده دارد قبل از قاعده هرم شروع مي شود طي كرده باشد كه اين روند اقلا بيست سال طول مي كشد .

حال در نظر بگيريد كه يك (( موسسه )) نوعي بطور متوسط مشتمل بر پانزده لابراتور از اين دست است كه هر كدام فرض كنيد بطور متوسط 25 عضو دارند . يعني اينكه هر موسسه بطور متوسط 400 محقق از جوانان بيست و چند ساله فوق ليسانس و دكتري گرفته تا پيرامون پنجاه و چند ساله پروفسور دارد . كمابيش همه اينها هم يك نوعي از سابقه شاگرد اولي يا درخشش علمي از نوع ديگري در زندگي خود داشته اند .

حال ببينيم اداره چنين ساختاري چقدر پول نياز دارد ؛ اگر فرض كنيم كه هر محقق بطور متوسط ماهي نيم ميليون تومان بودجه تحقيقاتي ( به غير از حقوق ) نياز دارد – سالي دو سفر خارجي و تعدادي كتاب و نرم افزار و سخت افزار براحتي اين ميزان پول را خرج مي كند – با اين حساب مي شود ، سالي دو ، سه ميليارد تومان براي فقط يك موسسه .

در چنين ساختاري حدوداً سالي يك (( كشف )) ممكن است رخ دهد ؛‌ بنابراين ملاحظه مي كنيد كه بستر لازم براي وقوع يك كشف ،‌ يعني كار علمي درجه يكي كه توجهات دانشمندان و محققان سرار دنيا را به خود جلب كند و به زبان كمابيش معقولي در مجله نيچر يا ساينس چاپ شود عبارت است از حدود 400 ، 500 محقق كه سالي اقلا سه ميليارد تومان بودجه پژوهشي نياز دارند ، به اضافه سالي حدود هفت ميليارد تومان حقوق براي زندگي !

اين هزينه ثابت ساليانه و جدا از صدها ميليارد تومان پول لازم براي ساختن زيربناهاي لازم از ساختمان و كادر اداري گرفته تا يك چهار ميليارد دلاري بسيار ضروري به نام راكتور پراكندگي نوتروني است .

بنابراين ملاحظه مي كنيد كه الان ديگر نوع علم با زمان بوعلي سينا ( حدود هزار سال پيش ) و اينشتين ( حدود صد سال پيش ) خيلي فرق كرده است .

اكنون ديگر يك (( محقق )) ( يعني كسي كه اقلا داراي مدرك دكتري است و در سيستم دانشگاهي يا مراكز تحقيقاتي معتبر فعاليت مي كند ،‌ نه فردي در خانه اش پشت اينترنت ! ) به تنهايي نمي تواند كار قابل عرضي انجام دهد كه شايسته اسم (( كشف )) باشد ، ولي در سطح جامعه ما هنوز اين باور در برخي افراد وجود دارد كه هوش و نبوغ يك كودك خردسالي ايراني بدون صرف يك ريال پول قادر است با تلاش طاقت فرساي پانصد ژاپن و هزينه هاي ميليارد دلاري تحقيقات آنها برابري كند ! با اين اوصاف خودتان حسابش را بكنيد چقدر سخيف و قليل است كه در اخبار بخوانيم جواني راز مدال هاي اتمي اينشتين را كشف كرد ، يا جوان بيست و چند ساله يي از دانشگاه … همآورد مرحوم پروفسور عبدالسلام است .

متاسفانه برخي از رسانه ها با عمل خود نشان داده شده اند كه صلاحيت لازم براي اعلان اخبار علمي پژوهش را ندارند .

 

بخش دوم : براي كدام علم پول خرج كنيم ؟

مرد بزرگي در تاريخ علم مدرن فيزيك وجود داشت به اسم ريچارد فيليپ فاينمن كه جايزه نوبل فيزيك گرفت . وي در سال 1959 يعني حدود چهار دهه پيش از اينكه كسي صحبتي از نانو تكنولوژي بكند در افتتاحيه ميتينگ سالانه انجمن فيزيك آمريكا سخنراني ماندگاري كرد كه جمله درخشان اين سخنراني كه اهالي (( نانو )) نقل مي كنند اين است : (( Theres Plenty Of Room At The Bottom  )) يعني اون پايين پايين ها ، در ابعاد كوچك ، جاي زيادي براي اكتشاف و كاربردهاي جديد وجود دارد .

جالب اينجاست كه خودش هم ذكر مي كند كه در سال 2000 وقتي به عقب برمي گرديم تعجب مي كنيم كه چرا بسياري از اين فعاليت هاي نانو از سال 1960 شروع نشده اند .

به هر تقدير شايد بتوان گفت بعد از كشف نانو تيوب هاي كربني در اوايل دهه 1990 بود كه كم كم به فكر ساختن قطعات كاربردي در مقياس نانومتري افتادند .

اين روزها به هر كنفرانسي در هر جاي دنيا كه برويد براي گرفتن بودجه به نحوي اسم (( نانو )) را به كنفرانس يا فعاليتهايشان اضافه مي كنند . اما براستي اين (( نانو )) چيست كه همه محققان را به تكاپو واداشته است ؟

آيا (( نانو )) فقط داراي (( تكنولوژي )) است يا ( علم ) هم مي تواند از نوع نانو باشد ‌؟

نانو يك پيشوند است كه قبل از مقياس هاي زمان و مكان مي آيد . اگر شما حدود ده تا اتم را كنار هم بچينيد طولش حدود يك نانومتر مي شود . اگر يك ميليون از اين زنجيره هاي نانومتري را كنار هم بگذاريد تازه مي شود يك ميلي متر ! بنابراين دنياي نانو يعني دنيايي كه اگر يك ميليون برابرش كنيم مي شود تازه يك ميلي متر .

اما منظوري كه محققان نانو در حال حاضر از (( نانو )) دارند واقعاً يك نانومتر نيست ! چون دنياي يك نانومتر ( يعني ده تا اتم ) چيزي جز دنياي مولكول ها كه علم مربوط به آن همين شيمي مي باشد نيست . پس منظور محققان از (( نانو )) چيست ؟

عمدتا صحبت از (( علم نانو )) يا (( تكنولوژي نانو )) مربوط به مقياس طولي حدود صد نانومتر هست ! يعني به جاي ده اتم حدود هزار اتم داريم .

خب حالا ابزارهاي اين علم چه هستند ؟ اولين ابزار مهم (( نيروي انساني )) است . بياييد تعارف را كنار بگذاريم و در مقياس يك مملكت صحبت كنيم . موسسه يي كه من الان در ژاپن عضوش هستم حدود 500 محقق ماده چگال دارد . تا جايي كه من اطلاع دارم كشور ما در كل كمتر از 100 محقق ماده چگال نظري و تجربي دارد . يعني تعداد كل محققان ماده چگال مملكت ما كمتر از يك پنجم فقط يك موسسه ژاپني است ! دومين ابزار مهم (( پول )) است كه در اين باب شما را فقط به مصابحه هاي استاد منصوري ارجاع مي دهم :

ابزار سوم اين علم كه با پول قابل تهيه است حدود چند صد هزار دستگاه كامپيوتر است ( يعني حدود صد ميليون دلار كه گمان مي كنم پول نفت يك روز ما در همين حدود باشد . )

براي محاسبات كاملا كوانتومي مربوط به حدود 10 اتم ( مثلا ابر رساناهاي دماي بالا كه حدود 10 اتم در هر سلول واحد بلوري دارند ) در مدت زمان معقولي قدرت محاسباتي مورد نياز معادل حدود هزار كامپيوتر است ( الان خوشه هاي 512 تايي و 1024 تايي كامپيوترها متداول هستند . )

حال اگر به جاي 10 اتم بخاوهيم با هزار اتم محاسبه كنيم ، طبيعي است كه تعداد كامپيوترها را نيز بايد صد برابر كنيم ! يعني 100 هزار تا كامپيوتر نياز داريم .

اين از محاسبات مربوط به اين علم نانو .

خب حالا ابزارهاي مربوط به آزمايش هاي مقياس نانو چه چيزهايي هستند ؟

گرانترين ابزار علمي كه هر كشور يك دستگاه از آن را لازم دارد يك راكتور نوتروني است .

اين تنها بخش ميليارد دلاري علم است كه مختص علم نانو هم نيست و براي تمام شاخه هاي علم نوترون ها اساسي ترين كاوه هاي ماده در هر فاز و در هر مقياس طولي هستند .

از اين بخش بسيار گران كه بگذريم خوشبختانه تكنيك هايي كه در حال حاضر براي درست كردن ذرات نانو استفاده مي شوند ، تكنيك هاي ارزان و دسترسي پذير شيمي و فيزيك هستند و نوعاً از ميليون دلار ( ميليارد تومان ) فراتر نمي رود .

خب حالا فرض كنيم كه اين ادوات هم فراهم شد . حالا با اين ادوات چه كار كنيم ؟ در مقياس نانومتر ( به عبارت دقيقتر از يك تا چند صد نانومتر ) دو جنس از ماده جا مي گيرند . يكي ماده سخت ( مثل سراميك و فلز و عايق و نيمه رسانا و ابررسانا و ... ) و ديگري ماده نرم ( مثل ماده بيولوژيك . )

به عنوان مثالي از تحقيقات نانومتري در ماده بيولوژيم ، يكي از راستاهاي بسيار هيجان انگيز كه محققان نانو صحبتش را مي كنند و خيلي هم انساني است ، مساله درمان سرطان است .

در روش هاي رايج مثل شيمي درماني به اين دليل كه دارو علاوه بر سلول سرطاني به سلول هاي سالم هم مي رسد ، سيستم دفاعي بدن نهايتا از بين مي رود و ممكن است بيمار سرطاني از يك سرماخوردگي بميرد ! بنابراين يك مساله اصلي در درمان عبارت است از مساله تحويل دارو به سلول ها ؛ به اين ترتيب كه داروي مورد نياز براي نابودي سلول سرطاني را روي ذرات نانومتري سوار كنند و ذره نانو را با كنترل بهتر و البته محافظت مناسب از دارو تا خود سلول سرطاني برسانند ، به نحوي كه فقط سلول سرطاني نابود شده و از عوارض جانبي كاسته شود .

گذشته از جنبه انساني قضيه درمان سرطان ، بياييد يك محاسبه سرانگشتي بكنيم : ساليانه حدود يك ميليون نفر از سرطان مي ميرند . اگر فرض كنيم كه كشوري با سرمايه گذاري در اين باب بتواند ساليانه 10 درصد اين رقم يعني صد هزار نفر را درمان كند و پولي كه از درمان هر شخص عايد مي شود ده هزار دلار ( هشت ميليون تومان باشد ) سالي 800 ميليارد تومان مي شود ! يعني احتمالاً تمام پولي كه خرج علم نانو شده از همين درآمد درمان سرطان در عرض چند سال باز مي گردد .

يك زمينه بسيار شگفت انگيز ديگر در دنياي نانو (( نانو الكترونيك )) است . در حال حاضر خانه يي در ايران پيدا نمي شود كه چند نوع وسيله مبتني بر مدار مجتمع ( رايانه ، تلويزيون ، تلفن و ... ) وجود نداشته باشد .

اگر بشود در الكترونيك مبتني بر نانومتر به تكنولوژي و علم مربوطه دست پيدا كرد قدرت اقتصادي ناشي از اين ثروت عظيم از هر نوع قدرت و تكنولوژي هسته يي و غيره برتر خواهد بود .

 

آسيب شناسي نانو

آبادي نانو هم ممكن است با كاربردهاي ناصحيح اين دانش عظيم كه در قرن 21 به روي ما باز خواهد شد آلوده شده و بعدها سازمان هايي به وجود بيايند كه دسترسي ديگران به اين علم و تكنولوژي را مشكل كنند . حتي اگر كاربردهاي نادرست هم مد نظر نباشد . بياييد بازاري به اين مساله نگاه كنيم : يك عده يي از حالا براي نيم قرن بعد در حال سرمايه گذاري هستند و طبيعتا دوست دارند فردا كه اين علوم به ثروت تبديل مي شوند بازار دست آنها باشد ، طبيعي است كه حتي اگر مبارزه واقعي با مقاصد غير صلح آميز هم مد نظر اينها نباشد از اين امر به عنوان دستاويزي براي حفظ بازار فروش تكنولوژي خود استفاده مي كنند .

در اينجا بد نيست از يك ديد كاملا غير سياسي به نكته يي كه اين روزها از ديد خيلي ها پنهان مانده نگاه كنيم و مقايسه يي بين وضعيت ماده هسته يي در نيم قرن پيش و ماده نانو در عصر حاضر بكنيم .

نيمه دوم سالهاي 1930 كه امريكايي ها با مشاركت دانشمندان درجه يك خود پروژه اتمي را آغاز و اجرا كردند ، بسياري كه با اهميت اين فناوري آشنايي داشتند به فكر استفاده صلح آميز از اين انرژي بودند .

دو همسايه اون ورتر از ما در هند دانشمندي بود به اسم پروفسور بابا كه سالهاي 1940 با نفوذ تاتا به اصحاب قدرت وصل شد و مورد اعتماد قرار گرفت .

پروفسور بابا بيشتر از نيم قرن پيش كه سازمان هاي ناظر و محدود كننده به شكل فعلي وجود نداشتند اهميت انرژي هسته يي را براي سياسيون جا انداخت و اكنون مركز تحقيقات اتمي بابا در بمبئي علي رغم تحريم هاي امريكا صاحب چرخه كامل سوخت به اضافه محصولات جانبي است كه به كشورهاي همسايه هم صادر مي كنند !

از اين ديگاه شايد قسمت اعظمي از مشكلات هسته يي فعلي ما ريشه در فرصت سوزي هاي پدربزرگهاي ما داشته باشد .

هيچ شكي نيست كه نوه هاي ما ترجيح خواهند داد ك هبا كامپيوتر كوانتومي كار كنند و لب تاپشان  را تا كنند و در جيب بگذارند تا اينكه 4 كيلوگرم آهن با خود حمل كنند .

محصولات ناشي از علم و سپس تكنولوژي مقياس نانومتر تحولي در زندگي بشر خواهد داد كه شايد بتوان انقلاب ديجيتالي دوم به آن گفت .

اميدوارم در مورد علوم و تكنولوژي هاي جديدي كه نيم قرن بعد قرار است همه ما را مبهوت كنند با عمل درست امروز خود از صاحبان تكنولوژي باشيم

در باره نرم افزار winamp

نرم افزار winamp   را از رايانه خود پاك كنيد .

به دنبال بروز مشكلات امنيتي در نرم افزار محبوب winamp كارشناسان پيش بيني مي كنند كه اين نرم افزار به زودي بخش عظميمي از مخاطبان خود را از دست خواهد داد .

گزارش هاي رسيده نشان مي دهد ، برخي هكرها موفق شده اند با استفاده از نقص هايي كه در نرم افزار winamp وجود دارد ، وارد رايانه شخصي كاربران شوند و به اطلاعات آنها آسيب وارد كنند .

برخي شركتهاي امنيتي هشدار داده اند ، با توجه به اينكه نرم افزار winamp نسبت به zero-day  بسيار آسيب پذير است ، استفاده از آن توسط كاربران مي تواند مشكلات قابل ملاحظه اي را به وجود آورد .

در حاليكه هنوز هيچ وصله اي براي رفع اين مشكل عرضه نشده ، كارشناسان يك شركت دانماركي اعلام كرده اند كه حفره امنيتي نسخه 12 / 5 نرم افزار winamp بسيار مشكل آفرين و خطرناك است .

اين طور كه اعلام شده ، از طريق اين حفره امنيتي ،  هكرها مي توانند كنترل كامل رايانه شخصي كاربران را در دست بگيرند و ويروس هاي مخرب را بر روي آنها بارگذاري كنند . زماني كه winamp  در حال پخش موسيقي هاي بارگذاري شده از اينترنت است ، هكرها به آساني مي توانند تمام فعاليت هاي خرابكارانه خود را انجام دهند .

 

اينترنت و تلويزيون

 

علاقه مردم به اينترنت و تلويزيون يكسان است .

نتايج حاصل از بررسي هاي يك شركت آمريكايي نشان داده ، مدت زمان استفاده از اينترنت توسط اقشار مختلف جامعه با مدت زماني كه آنها براي تماشاي تلويزيون صرف مي كنند ، برابر است .

افرادي كه در اين مطالعات شركت كرده بودند به طور متوسط هفته اي 14 ساعت براي استفاده از اينترنت زمان صرف مي كرده اند كه اين رقم با مدت زمان سپري شده براي تماشاي تلويزيون توسط آنها برابر بوده است .

در اين ميان گفته مي شود ، حتي افرادي كه به صورت خيلي جدي روزنامه و نشريات مختلف را دنبال مي كردند براي تماشاي تلويزيون و يا استفاده از اينترنت زمان بيشتري مي گذاشته اند .

كارشناسان بر اين باورند ، با افزايش ميزان محبوبيت اينترنت در بين كاربران ، شركت هاي عرضه كننده خدمات تلويزيوني و مطبوعاتي بايد بيشتر احساس خطر كنند و بر اين اساس مجبورند كه هر چه سريع تر خدمات آنلاين نيز ارائه دهند .

كارشناسان پيش بيني مي كنند كه تا مدتي ديگر اينترنت به طور كامل جاي رسانه هايي مثل راديو ، مجلات و كتاب ها را خواهد گرفت .

طبق آمارهاي منتشر شده ، 37 درصد كساني كه از اينترنت استفاده مي كنند اعلام كرده اند كه به خاطر فعاليت هاي آنلاين خود كمتر از گذشته كتاب و مجلات مختلف را مطالعه مي كنند .  

 

پارك هاي فناوري و شكاف توسعه

 

اصطلاح جنبش نرم افزاري پس از 25 سال در حالي مطرح مي شود كه سزعت توليد و تكثير علوم در جهان از 5 سال به 12 ماه كاهش ياقته است .

در دهه 70 و 80 ميلادي سرعت تحولات و اختراعات و عمر تكنولوژي ها بطور متوسط 3 و 5 سال ذكر مي شد و به اين معني  بود كه تاريخ مصرف هر تكنولوژي و تاريخ ظهور تكنولوژي جديد ديگري موكل به 3 تا 5 سال زمان است .

اما با ورود به قرن جديد و گذر از عصر ارتباطات و ورود به آستانه (( عصر اطلاعات )) شاهد تغير و تحولات سريع تكنولوژي در همه رشته ها هستيم . اين تحولات مرهون 15 و 16 ميلادي به بعد و قبل از آن ظهور عصر رنسانس است .

آنچه هم اكنون تحت عنوان جنبش نرم افزاري به آن اشاره داريم داراي 2 زمينه نظري و كابردي است ، به اين معنا كه آنچه در تحقيقات به آن دست مي يابيم توسط ساختارهاي اداري ، صنعتي ، علمي و فني به كار گرفته شود و به قول معروف تحقيقات در كتابخانه خاك نخورد .

با نگاهي به تاريخ جنبش نرم افزاري به آن اشاره داريم داراي 2 زمينه نظري و كاربردي است ، به اين معنا كه آنچه در تحقيقات به آن دست مي يابيم توسط ساختارهاي اداراي ، صنعتي ، علمي و فني به كار گرفته شود و به قول معروف تحقيقات در كتابخانه خاك نخورد .

با نگاهي به تاريخ ((اقصاد اجتماعي )) ساير كشور هاي جهان در مي يابيم كه كشور هايي همچون ((ژاپن )) با طرح موضوع ((نوستتي )) ، چين با طرح ((توسعه به شيوه چيني )) ، كره يي ها با طرح موضوع (( بو مي كردن صنايع )) در دهه هاي مختلف به نحوي به سمت جنبش نرم افزاري حركت كرده اند . پس جنبش نرم افزاري شامل حركتي هماهنگ و يكسو در يك كشور است كه بر اساس آن در سايه تحقيق و توسعه توسط نيروهاي متخصص بومي و خودي علاوه بر  سرعت بخشيدن به اختراعات و اكتشافات علمي به نحوي يك كشور ار لحاظ توليدات علمي هم خودكفا شود و هم جايگاه جهاني به دست آورد ،‌ اما سوال مهم اين است كه چگونه و چطور ؟

واقعيت اين است دستيابي به جنش نرم افزاري به معناي واقعي نيازمند پيش شرط هايي همچون عزم ملي ، نيروي انساني دلسوز و با انگيزه ، ساختارهاي منسجم و منظم اقتصادي ، سياسي وضع اجتماعي ، جسارت علمي و حمايت دولت است كه مجموع اين ويژگي ها كشورها را در دستيابي به اين هدف ياري مي كند .

 

جنش نرم افزاري از گذشته تاكنون

كشورهاي شمال مدت طولاني است كه بحث توليد علم و آگاهي و محوريت بخشيدن به پژوهش و ايجاد جامعه دانايي را در دستور كار خود قرار داده اند . با نگاهي به تاريخ يكصد ساله توسعه و پيشرفت در كشورهاي صنعتي درمي يابيم كه موضع پژوهش و ايجاد مراكز و موسساتي كه به امر توسعه و پژوهش مي پردازند در كانون توجه كشورهاي شمال قرار دارد .

در واقع از دهه 80 ميلادي كشورهاي صنعتي به جاي صف آرايي در برابر پيشرفتهاي يكديگر ، به صف آرايي در مراكز علمي تحقيقاتي و پژوهشي پرداختند و آرام و پيوسته اما با حساب وكتاب روشن و اتخاذ راهبردهاي مشخص براي ارتقا و پيشرفت در دنياي امروز بستر سازي كردند .

تفكر تاسيس و راه اندازي موسسه هاي تحقيق و توسعه (R&D ) برمي گردد به سال 1790 ميلادي در فرانسه كه هدف از آن تحقيق پيرامون فناوري توپخانه و تبيين سياست دولت انقلابي آن دوره بود ، برآيند تحقيقات اين موسسه نهايتا پس از سالها منجر به كشف و اختراع فناوري توپخانه براي انقلابيون شد .

اما در قرن 19 ميلادي توجه به تحقيق و توسعه و توليد فناوري به سمت ابتكارات و اختراعات فردي سوق يافت و دانشمنداني نظير كلوين ، ساموئل مورس و گراهام بل در اين زمينه اختراعات و اكتشافات بسياري را ثبت كردند .

شايد بتوان گفت كه نخستين تفكر سازمان يافته براي ايجاد موسسات تحقيق و توسعه توسط آلماني ها شكل گرفت و به دنبال آن در ابتداي قرن بيستم با ايجاد موسسه (( كايزر ويلهام )) توانستند توسعه خود را در صنايع آن روز تحكيم كرده و در طول دو جنگ جهاني اول و دوم ، قدرت خود را بر ديگر رقبا تحميل كنند .

اين موسسه پس از 1948 منحل و در قالب موسسه (( ماكس پلانك )) شكل گرفت و در حال حاظر اين موسسه بيش از 75 مركز تحقيقاتي را مديريت مي كند و بيش از 15 نفر از نوبليست هاي جهان در اين موسسه كار مي كنند و 10 نفر  از دانشمندان اين موسسه از 1984 به بعد برنده جايزه نوبل شده اند .

همزمان با حركت آلمان در زمينه ايجاد مراكز تحقيقت و توسعه در دهه دوم قرن بيستم ، كشورهايي همچون آمريكا ، فرانسه و انگلستان به اين حركت پيوستند و ايجاد اين گونه موسسات را در دستور كار خود قرار دادند .

 

ظهور پاركهاي فناوري نقطه اوج تحقيقات علمي

در 2 دهه اجير حركت جديدي در كشورهاي شمال به دنبال ايجاد موسسات (( RSD )) شكل گرفت كه همان ايجاد شهرك ها و پاركهاي تحقيقاتي است ؛ اين پارك هاي تحقيقاتي در واقع حكم نوعي (( انكوباتور )) هستند كه ايده هاي نو ظهور را در خود رشد مي دهند و زمينه تبديل فكر و ايده را به تكنولوژي و محصول فراهم مي كنند .

نكته مهم در اين خصوص اين است كه در كشورهاي صنعتي علي رغم وجود منيم هاي تجارت آزاد و نظام سرمايه داري اداره 30 تا 50 درصد از مراكز تحقيق و توسعه بر عهده دولت است و دليل آن هم احاطه و اشراف بر تحقيقات و كنترل بيش از پيش بر اختراعات است .

هم اكنون از مجموع بودجه هاي تحقيقاتي مصروف در سطح دنيا رقمي در حدود 96 درصد به كشورهاي شمال مي رسد و تنها 4 درصد از اين بودجه در كشورهاي جنوب هزينه مي شود .

 

عدم وجود انگيزهاي مادي و ظهور شكاف توسعه و تحقيق

كمرنگ شدن انگيزه هاي مادي در زمينه پژوهش و توسعه در كشورهاي جنوب سبب شده كه در دهه 90 و سال 2000 بيش از 300 هزار اختراع به همراه مخترعان آن از كشورهاي جنوب به شمال مهاجرت كنند .

(( اصولا يكي از دلايل فرار مغزها پديده يي به نام شكاف توسعه است ؛ به اين معني كه به رغم وجود مراكز تحقيقاتي در كشورهاي جنوب ارتباط محكمي ميان اين مراكز و بخش صنعت وجود ندارد و البته دليل مهمتر ديگر هم عدم اعتيار بخشيدن به مخترعان ، عدم توجه به نيازهاي مادي آنان و عدم وجود انگيزه هاي مادي و معنوي براي كار در اين موسسات تحقيقاتي است ، در واقع يكي از علل اين پديده عدم وجود جايگاه و پايگاه مشخص براي تحقيق و توسعه در اين گونه كشورها است . ))

يكي ديگر از علل عميقتر شدن شكاف توسعه در كشورهاي جنوب بحث عدم باور به (( پژوهش )) و تكيه بر تجربه گرايي محض در امر سياستگذاري و عملياتي كردن برنامه ها است كه نتيجه آن در 3 دهه اخير عدم تحقيق فرهنگ پژوهش و نبود يك سيستم نظارتي كارآمد و ظهور (( توسعه نافص )) است .

كشورهاي توسعه يافته به منظور رفع اين مشكل از 2 دهه قبل سيستم هاي نظارتي را به منظور جلوگيري از موازي كاري ـ تداخل در پژوهش ها ، كارآمد ساختن و ايجاد رابطه محكم ميان پژوهش و توسعه تشكيل داده اند .

براي نخستين مرتبه در آسيا پيشتاز شكل گيري اين گونه سيستم هاي نظارتي چنين ، هنگ كنگ ، سنگاپور ، كره و تايوان بوده اند كه عملاً از هرز رفتن منابع و نيروهاي خود جلوگيري كرده اند .

از 1984 به اين سو در كشور چين 200 مركز برجسته و نخبه تحقيقاتي شكل گرفته كه با به كارگيري سيستم هاي نظارتي هر 3 سال يك بار مراكز تحقيقاتي خود را تحت نظارت و ارزيابي قرار مي دهند ، تا چنانچه از كارايي و كيفيت لازم برخوردار نبودند و نتوانستند پيوند ميان تحقيق و بيان هاي واقعي جامعه را فراهم كنند ، تعطيل شوند .

به هر صورت آنچه سبب عدم دستيابي به جنبش نرم افزاري مي شود ؛ حلقه مفقوده يي به نام عدم وجود (( انگيزه هاي مادي )) در محققان و پژوهشگران است .

مادامي كه بر اساس تئوري مازلو (( نيازهاي اوليه )) نيروي انساني در سازمان تامين و تكميل نشده ؛ دستيابي به اهداف يا همان نيازهاي ثانويه جامعه امكان پذير نيست .

 

مدرسه ي هوشمند

 

مدرسه ي هوشمند

 

با گسترش فناوري هاي ارتباطي و توسعه امكانات تكنولوژيكي در عرصه ارتباط ، تمام سازماني خود را به سمت مكانيزه كردن سوق دهند تا از اين طريق بر سرعت و دقت انجام كارها افزوده و احتمال خطا توسط نيروي انساني را كاهش دهند .

نظام آموزش و پرورش نيز به نوبه خود با وارد كردن فناوري هاي ارتباطي در اين عرصه تلاش كرده تا حداكثر بهره برداري را از اين دستاورد بشري داشته باشد . مدارس هوشمند در دنيا حاصل به كارگيري از اين امكانات است . كشور مالزي در سال 1998 براي اولين بار به عنوان نخستين كشوري بود كه مدارس هوشمند را در نظام آموزش و پرورش راه اندازي كرد و با ارايه الگوي موفق توانست تجربه خود را به ساير كشورها نيز منتقل كند و امروزه علاوه بر مالزي ديگر كشورها نيز براي هوشمند كردن مدارس خود اقدام كرده اند كه بطور مثال مي توان از فرانسه به عنوان كشوري موفق در اين عرصه نام برد .

شوراي عالي آموزش و پرورش كشورمان نيز در سال 1380 موضوع مدارس هوشمند را براي نخستين بار مطرح كرد كه با تاييد و تصويب اين شورا مقرر گرديد از سال 81 اين مدارس راه اندازي شوند اما به دلايلي كار متوقف شد تا اينكه با تامين اعتبار و تصويب مجدد مقرر شده است كه در سال تحصيلي جديد طرح مدارس هوشمند در 4 دبيرستان شهر تهران به اجرا گذاشته شود . لذا  به همين دليل ضمن تبيين اين موضوع به اهداف و موانع آن اشاره خواهيم داشت .

 

تعريف مدرسه هوشمند

 

مدرسه هوشمند مدرسه يي است كه علاوه بر استفاده از امكانات فيزيكي مدرسه و برنامه هايي مانند ساير مدارس تلاش دارد تا با تجهيز به امكانات رايانه يي و فناوري هاي مربوطه كنترل و مديريت خود را بر اين اساس مبتني كند و محتواي اكثر دورس را الكترونيكي كرده و ارزشيابي و نظارت سيستم را هوشمند گرداند . در اينگونه مدارس سيستم بر روي كامپيوتر مركزي مدرسه نصب مي شود و با اتصال به تعداد زيادي از خطوط تلفن در طول شبانه روز آماده ارايه خدمات است . اين سيستم امكاني را فراهم مي آورد تا دانش آموزان ، اوليا و معلمين و كادر مدرسه در تعامل هميشگي و پويا برنامه خود را به پيش برند . امكان اطلاع رساني صوتي و تصويري ، ارتباط با مربيان ، ارايه انتقادات و پيشنهادات ، پرسش و پاسخ و ساير موارد ضروري از جمله كاركردهاي مدارس هوشمند است . در اين مدارس دانش آموزان با داشتن يك كامپيوتر در منزل هميشه با سيستم مدرسه خود در ارتباط خواهند بود لذا مي توان گفت مدارس هوشمند هيچ وقت تعطيل نخواهد بود . البته لازم است اين نكته يادآوري شود كه مدارس هوشمند بستر لازم براي مدارس مجازي نيز فراهم شود . از جمله مهمترين ويژگي هاي مدارس هوشمند اين است كه دانش آموزان با تفكر مستقل و ابراز خلاقيت توانمندي خود را به كار مي گيرند و فضاي حاكم موجب به كارگيري توانمندي هاي مربيان ، معلمان و اوليا براي تقويت آموزش و پرورش مي گردد و بطور كلي محيط مدرسه مشوق يادگيري و باعث ايجاد انگيزه و رغبت در مجموعه مي شود .

 

مهمترين اهداف مدارس هوشمند

 

افزايش مشاركت عناصر مرتبط با سيستم مدرسه بويژه اوليا ، مربيان و دانش آموزان و فراهم كردن امكان تعادل بيشتر آنان با يكديگر مهمترين هدف يك مدرسه هوشمند است . از طرفي دانش آموزان در چنين مدرسه يي با فناوري الكترونيكي آشنا مي شوند و توانمندي فردي خود را از اين طريق افزايش مي دهند . رشد همه جانبه در اين سيستم يكي ديگر از اهداف مورد نظر است چرا كه با تسلط به تمام مجموعه و بازخودگيري از روند پيشرفت توسط دانش آموزان آنان بخوبي نقاط قوت و ضعف خود را تشخيص مي دهند و به ياري سيستم براي رفع آن تلاش مي كنند . ايجاد تنوع و خارج شدن از شيوه يكنواخت و سنتي آموزشي از جمله اهدافي است كه در صورت اجراي دقيق طرح مي تواند بازده كاري را در مدرسه افزايش دهد .

دانش آموز در اين سيستم با اهميت زمان آشنا شده و بخوبي مي آموزند كه چگونه مي توان در كمترين زمان به خواسته ها و نيازهاي خود از طريق استفاده از فناوري ارتباطي نايل آمد .

 

موانع موجود بر سر راه مدارس هوشمند

 

اولين و شايد بزرگترين مانع در مسير طرح مدارس هوشمند باورهاي فرهنگي جامعه ما بويژه اولياي دانش آموزان است . هنوز با توجه به گذشت چندين دهه از توليد اينگونه فناوري ها متاسفانه فرهنگ استفاده از آن چندان رونق نيافته و مقاومت هاي زيادي در اين مسير وجود دارد و در بسياري از خانواده ها تلقي نادرستي از اين مقوله موجب شده تا اين تكنولوژي به عنوان يك نامحرم فرض شود و از ورود تجهيزات الكترونيكي به منزل خودداري شود لذا فرزندان چنين خانواده يي سخت با مشكل مواجه خواهند شد .

متاسفانه علي رغم پيشرفت قابل توجه اين علم در دنيا به دلايل محدودي هنوز شبكه هاي ارتباطي كشور بسيار نامناسب است و برقراري تعاملات اينترنتي مخابراتي چندان آسان نيست . خطوط عادي تلفن جوابگوي نيازمندان نبوده و اخلال در اين سيستم انگيزه كاري را از افراد سلب مي كند ، بنابراين مسوولان مربوطه مي بايست چاره يي اساسي براي رفع اين معضل بينديشند .

مشكل اقتصادي بسياري از خانواده ها براي تامين حداقل يك دستگاه كامپيوتر يكي از مهمترين موانع موجود در مسير موفقيت مدارس هوشمند است و اين مساله زماني بيشتر محسوس خواهد بود كه مدارس هوشمند در مناطق مختلف تعميم داده شود حتي در حال حاضر درصد قابل توجهي از دانش آموزان مناطق برخوردار نيز امكان تهيه كامپيوتر در منزل را ندارند .

تبحر در فناوری اطلاعات

 

تبحر در فناوری اطلاعات

اگر بر مبناي ميزان تلاش‌هاي به‌عمل‌آمده قضاوت كنيم، بسياري از طرف‌هاي علاقه‌مند، اين انديشه را مي‌پذيرند كه دانش  فناوري اطلاعات و آشنايي با آن براي شهروندان اهميت دارند. در امر تدوين استانداردهاي تحصيلي، كارهاي بسياري انجام گرفته و جماعات مختلفي (مثل دانش‌آموزان دبيرستاني، معلمان و همه‌ي شهروندان) را بايد درباره‌ي آن‌ها پاسخگو و مسئول دانست؛ اين استانداردها شامل استانداردهاي تحصيل فناوري، علوم و رياضيات‌اند و به‌وسيله‌ي سازمان‌هاي مختلفي طراحي شده‌اند. در برخي موارد، مدل‌هايي براي برنامه‌هاي درسي، و نيز يك ميزبان براي درس‌هاي سطح دانشگاهي، كه بر سواد فناوري اطلاعات تكيه مي‌كنند،‌ تدوين شده‌اند. دبيرستان‌هاي حرفه‌اي و دانشسراهاي عالي دوساله برنامه‌هايي تدوين كرده‌اند كه مهارت‌هاي فناورانه مرتبط با كار را عرضه مي‌كنند، و گروهي از مراكز تحصيل مستمر (چه آن‌هايي كه بخشي از سازمان  آموزش‌گيرنده هستند و چه آن‌هايي كه به سازمان‌هاي ديگر آموزش مي‌دهند) تأمين مالي مربوط به كاركنان خود را از شركت‌ها دريافت مي‌كرده‌اند.
در اين پيوست به فلسفه، استانداردها، برنامه‌هاي درسي، و ديگر حوزه‌هايي پرداخته مي‌شود كه موجب شده‌اند اين اقدامات تحصيلي هويت و/ يا ابزار مهمي را- براي غيرمتخصصان- در دنياي حاضر پديد آورند.
ب1. استانداردها
شايد اولين نوع استاندارد تحصيلي، استانداردي از نوع رفتاري، و برمبناي اين نظريه بود كه دانش‌آ‌موزان مطابق با يك استاندارد مشخص‌شده رفتار خواهند كرد، ‌و نيز اين كه منظور از تحصيل، واداشتن دانش‌آموزان به رفتاركردن با چنين شيوه و استاندارد‌ي است. بسياري از استانداردهاي مهارتي مبتني بر محل كار، منعكس‌كننده‌ي فلسفه‌ي رفتاري مشابهي از حيث روانشناسي و آموزش و پرورش هستند.
استانداردهاي محتوا، منعكس‌كننده‌ي فلسفه‌ي آموزشي «بازگويي دانش»[1] هستند و بيش از همه رايج‌اند. در اين نگرش، دانش‌آموز يك «لوح نانوشته» است كه دانش مناسب را مي‌توان بر روي آن نوشت. هدف از آموزش، انتقال دانش‌ از معلم (يا متن درسي) به دانش‌آموز مي‌باشد، و توانايي پاسخ‌دادن به سؤالات خاص، شرايط اصلي براي دانش‌آموزان فارغ‌‌التحصيل است.
استانداردهاي شناختي[2] منعكس‌كننده‌ي فلسفه‌ي آموزشي ساختارگراتري هستند: دانش‌آموز خودش، شايد با تربيت يا راهنمايي معلم، دانش را مي‌سازد. با انجام اين كار، دانش‌آموز قادر است بستر مناسب براي دانش جديد را فراهم آورد و بدين ترتيب مي‌تواند به شيوه‌ي بسيار مطمئن‌تري «مالكيت» آن دانش را در اختيار گيرد. (بخش عمده‌اي از آنچه كه اين گزارش با عنوان قابليت‌هاي فكري به توصيف آن‌ها مي پردازد نيز ريشه در نگرش ساختارگرا به آموزش دارند).
استانداردها غالباً بيش از برنامه‌هاي آموزشي، به سنجش و ارزيابي گره خورده‌اند. از آنجا كه عمده‌ي سنجش‌هاي معمول بر ايجاد يك مهارت، يا بر رويكرد آموزشي «بازگويي دانش» تأكيد دارند، آموزشي كه در فرض به تحقق استانداردهاي شناختي مي‌پردازد، چه‌بسا در عمل از آموزش ساختارگرا كاملاً دور باشد. هر چند مجموعه‌ي مشخصي از استانداردهاي تحصيلي، لزوماً به معناي شكلي از آموزش نيست، اما شكل آموزش واقعاً بر اجراي اين استانداردها اثر دارد.
آغاز دوره‌ي جديد استانداردهاي تحصيلي را مي‌توان به زمان انتشار كتاب «ملت در معرض خطر»[3] درسال 1983 منتسب كرد. در اين كتاب آمده است: «بنيادهاي تحصيلي در جامعه‌ي ما در حال حاضر بر اثر موج فزاينده‌ي ميانمايگي[4]، كه آينده‌ي ما را چه به عنوان يك ملت و چه به عنوان افراد معمولي تهديد مي‌كند، فرسوده شده‌اند
» گفته مي‌شود كه ارزش اين گزارش، به دليل تشخيص نقص درميزان آمادگي دانش‌آموزان ايالات متحده در حوزه‌ي رياضيات وعلوم است. از زمان انتشار اين گزارش، براي تدوين استانداردهايي چه در حوزه‌ي علمي- پژوهشي و چه در حوزه‌ي حرفه‌اي (صنعت)، اقداماتي انجام شده است.
در حوزه‌ي حرفه‌اي و صنعتي، در سال1987 در كتاب «نيروي كار 2000» پيش‌بيني شده بود كه كمبود نيروي كار ماهر، در صورتي كه براي آن چاره‌انديشي نشود، مانع رشد اقتصادي امريكا خواهد شد[5]. در سال 1990، در گزارش «كميسيون مهارت‌‌هاي نيروي كار امريكا» به روشني خواسته شده بود كه استانداردهاي مهارتي شغلي و علمي
پژوهشي تعيين شوند؛ در اين گزارش هشدار داده شده بود كه در غير اين صورت، بخش عمده‌ي نيروي كار همچنان شاهد كاهش درآمد واقعي خود خواهند بود[6]. در سال 1991 «كميسيون دستيابي به مهارت‌هاي لازم» (اسكانز)[7] (زيرنظر وزير كار ايالات متحده) گزارش «آنچه بازار كار از مدارس مي‌طلبد»[8] را منتشر كرد، كه مبنايي بود براي بحث درباره‌ي استانداردهاي لازم به منظور اطمينان از آمادگي دانش آموزان براي ورود به محيط كار (چه اين‌كه دوره‌ي دانش‌آموزي با فراغت از تحصيلات دبيرستاني به پايان برسد و چه تا پايان مقطع دكتري تخصصي به طول انجامد).
«هيئت استانداردهاي مهارتي كشور» (ان‌اس‌اس‌بي) در سال 1994، به موجب «قانون استانداردهاي مهارتي كشور» (مصوب 1994) تشكيل شد تا به سازمان‌هاي صنعتي داوطلب در تعيين استاندارد‌هاي 12 ]رشته از[ صنعت و 4 حرفه‌ي متداخل كه كل اقتصاد ]كشور[ را دربرمي‌گيرند، كمك كند. حتي پيش از ايجاد «ان‌اس‌اس‌بي» وزارت كار و وزارت آموزش و پرورش ايالات متحده براي تدوين استانداردها در حوزه‌هاي مختلفي مثل صنعت خرده‌فروشي، فلز‌كاري، طراحي به كمك رايانه و توليد به كمك رايانه، مهمانداري و گردشگري، و حتي لباسشويان صنعتي، با چندين گروه قراردادهايي بستند.
قضاوت نهايي درباره‌ي اقدامات «ان‌اس‌اس‌بي» سال‌ها بعد امكان‌پذير است، زيرا در اكثر مشاغل موجود در بيش‌تر حوزه‌هاي 16گانه‌اي كه «ان‌اس‌اس‌بي» مشخص كرده، هنوز هيچ سنجشي انجام نشده. اما برخي از صنايع آغاز به انتشار استانداردها براي مشاغل منتخب- معمولاً در سطوح مقدماتي- در حوزه‌ي كاري خود كرده‌اند. راهبرد «ان‌اس‌اس‌بي» آن است كه هر فرد، داراي گواهينامه‌ي «مهارت‌هاي هسته + يك» باشد. مهارت‌هاي هسته در همه‌ي بخش خصوصي مشترك است واحتمالاً بيانگر دانش فني محيط كار، كه به‌وسيله‌ي كميسيون «اسكانز» تعريف شده، مي‌باشد. در عرصه‌ي علمي- پژوهشي «شوراي ملي معلمان رياضي» (ان‌سي‌تي‌ام)[9] نخستين مجموعه‌ي استانداردهاي ملي مضامين رياضي براي آموزش پيش‌دبستاني تا متوسطه- «استانداردهاي برنامه‌ي درسي و ارزشيابي براي رياضيات مدارس[10]» - را در سال 1989، و نيز استانداردهاي حرفه‌اي براي تدريس رياضي» (1991)[11] و «استاندارد‌هاي سنجش رياضي مدارس» (1995)[12] را منتشر كرد. در سال 1989 نيز «انجمن پيشبرد علوم امريكا» از طريق برنامه‌اي با نام «پروژه‌ي 2061»، «علم براي همه‌ي امريكاييان»[13] را منتشر كرد، كه در آن به تعريف سواد علمي براي همه‌ي دانش‌آ‌موختگان دوره‌ي دبيرستان پرداخته شده بود. در سال 1993، «پروژه‌ي 2061» يك سند محتوايي با عنوان «معيارهاي سواد علمي» منتشر كرد[14]. «شوراي ملي پژوهش» با ژرف‌نگري در باب محتواي علمي مناسب براي تحصيلات پيش‌دانشگاهي، در سال 1996 «استانداردهاي ملي آموزش علوم»[15] را منتشر كرد. در ادامه‌ي دوره‌ي جديد اصلاحات، «انجمن بين‌المللي آموزش فناوري» در سال
 
1999 استانداردهاي فناوري براي تحصيلات كودكستاني تا متوسطه را منتشر خواهد كرد.
بعلاوه، ايالت‌ها نيز در پي تدوين استانداردهاي علمي- پژوهشي خاص خود براي تحصيلات دبيرستاني بوده‌اند، هر چند هنوز دراين باره كه يك استاندارد مناسب چه شرايطي دارد، اختلاف نظر بسيار وجود دارد. «فدراسيون معلمان امريكا»، «شوراي تحصيلات پايه» و «بنياد فوردهام» كوشيده‌اند كه اقدامات ايالتي را دسته‌بندي كنند. هرچندكه در تحليلي در ]مجله‌ي[ «هفته‌ي آموزش» آمده كه در نمره‌هاي حرفي كه به‌وسيله‌ي اين سازمان‌ها ]به استانداردها[ داده مي‌شود، تناقض‌هاي آشكاري وجود دارد.[16] مثلاً بنابر گزارش‌هاي دريافتي از اين سه سازمان، بيش از نيمي از ايالت‌ها در مورد رياضيات نمره‌هايي گرفتند كه دست‌كم در دو تا از سه نمره‌ي دريافتي، با هم اختلاف داشتند. در فنون ]مبتني بر[ زبان انگليسي، اين اختلاف در مورد 19 ايالت مشاهده شد. سرانجام اين كه در يكي از تازه‌ترين تحليل‌ها چنين نتيجه گرفته شده كه تا واقعيت يافتن «اصلاحات مبتني براستانداردها» در مدارس كشور، راه درازي در پيش است[17].
به طور كلي، استانداردهاي علمي- پژوهشي كه در بالا توصيف شدند با نتايج حاصل از اقدامات گذشته در عرصه‌ي اصلاحات آموزشي، در دو وجه مهم تفاوت دارند. نخست اين كه به جاي اين كه بر گروه‌هاي جمعيتي روشنفكران نخبه متمركز باشند بر اهداف مبتني بر سواد و بر شمول عام تأكيد مي‌كنند. دوم اين كه نقش بااهميتي را براي كل جوامع (و نه فقط براي معلمان) قائل‌اند؛ هر كس سهمي را در كمك به معلمان به‌منظور تحقق استانداردها ادا مي‌كند. مثلاً در «استانداردهاي ملي آموزش علوم» از بخش صنعت و پيشه‌گان خواسته شده در راه‌اندازي برنامه‌هاي جالب و باكيفيت كه زمينه‌ساز ]و پشتيبان[ استانداردها هستند، با كاركنان دبيرستان‌ها همكاري كنند. از قانونگذاران ]و نمايندگان مجلس[ و مقامات دولتي خواسته شده براي تدوين خط‌مشي‌ها و‌اولويت‌هاي بودجه‌اي در حمايت از اهداف استانداردها تلاش كنند.[18]
استاندارد‌ها، به ترتيبي كه از سوي نهادهاي تدوين‌كننده‌ي آن‌ها پيش‌بيني شده، بيانگر درونمايه و مفاد- و نه برنامه‌ي درسي- لازم براي تسهيل در همكاري،‌ همخواني، و انسجام در آموزش رياضيات، علوم، و فناوري در ايالات متحده هستند. هدف از طراحي اين استانداردها، زمينه‌سازي براي مجموعه‌اي يكپارچه و يكدست از برآيندهاي آموزشي است كه به ايجاد مهارت‌هاي تفكرانتقادي، استدلال علمي، گره‌گشايي خلاق، و تحليل مدبرانه منجر مي‌شود، يعني به ايجاد ويژگي‌هايي كه به نظر گروه‌هاي مختلف افراد، در قابليت ملي براي تحقق خواسته‌هاي علمي و فناورانه‌ي قرن بيست و يكم و حفظ جايگاه رقابتي در اقتصاد جهاني، نقش حياتي دارند.
اين تمايز، نقطه‌ي عزيمت خوبي براي درك استانداردها نيست، اما خط فاصل استانداردهاي علمي- پژوهشي و شغلي- صنعتي نيز تا حدودي مبهم و نامشخص است. مثلاً رويكرد «اسكانز» اگرچه مورد پشتيباني وزارت كار بود، اما سمت‌وسوي آن، استانداردهاي علمي- پژوهشي بود.
ديگر نهادهاي حكومتي نيز ساكت نمانده‌اند و استانداردهاي ديگري را پديد آورده‌اند. «مؤسسه‌ي ملي سواد» پروژه‌‌اي با نام «تجهيز براي آينده» را در دست اجرا دارد، كه اخيراً پيش‌نويس استانداردهاي محتواي سواد را در سه قلمرو منتشر كرده: قلمرو شهروندي، كاري و فرزندداري. اين اثر دنباله‌ي اقدامات پيشين مثل «پيمايش بين‌المللي سواد بزرگسالان» در قالب «خدمات آزمون‌هاي آموزشي» مي‌باشد كه بر يك ساختار سه بخشي، شامل سواد نثري، سواد اسنادي، و سواد سنجش‌پذير مبتني بود. در چارچوب پروژه‌ي «تجهيز براي آينده»، براي هر يك از سه حوزه‌ي مذكور در بالا (يعني كاري،‌ شهروندي، و فرزندداري) چهار هدف ذكر شده: دسترسي به اطلاعات، ]وجود[ يك صدا]ي ديگر[ در زندگي خود افراد، توانايي اقدام به فعاليت، وايجاد پلي به‌سوي‌آينده (يادگرفتن شيوه‌ي يادگيري). براي تحقق اين مقاصد، پروژه‌ي «تجهيز براي آينده» 12 اقدام عمومي (مثل مديريت منابع) را تعريف مي‌كند. سپس 17 مهارت مولد (مثل مهارت‌هاي بين‌شخصي) و عرصه‌‌هاي دانشي (مثل سيستم‌ها) را كه پشتيبان آن اقدامات عمومي هستند مشخص مي‌كند. اين چارچوب «تجهيز براي آينده» را مي‌توان از بسياري جهات، شرحي بر رويكرد «اسكانز» دانست.
طيف گسترده‌ي استانداردها در سطح صنعتي، فدرال، و ايالتي در راه تكامل‌يافتن هستند و اين امر به تعريف دامنه و معناي سواد فناوري اطلاعات و مفاهيم مرتبط با آن كمك مي‌كند.
  در بخش‌هاي بعدي، برخي از برجسته‌ترين استانداردهايي كه به ايده‌ي كميته در مورد تبحر در فناوري اطلاعات مربوط‌اند شرح داده مي‌شوند
.[19]
ب2. فلسفه
يكي از نويسندگان بانفوذي كه توان بالقوه‌ي فناوري اطلاعات به‌مثابه‌ ابزاري براي ذهني‌كردن دوباره‌ي فرايند آموزش را كشف كرد، «سيمور پاپرت» است[20]. همانطوركه در فصل اول نيز اشاره شد، «پاپرت» بر اين باور است كه داشتن يك درك عميق از برنامه‌نويسي منجر به منافع آموزشي چشمگير و فراوان در بسياري از قلمروهاي بيان، از جمله قلمروهايي‌ كه في‌نفسه ارتباطي با رايانه و فناوري اطلاعات ندارند، مي‌گردد. در عين حال وي نسبت به واكنش متعارف جامعه‌ي آموزشي در برابر نياز به تلفيق بيش از پيش فناوري رايانه در مدرسه از طريق ايجاد آزمايشگاه‌هاي رايانه و يك زنجيره‌ي يادگيري رسمي شبيه به ديگر دروس پيشه‌گاني انتخابي، ابراز نگراني مي‌كند. «پاپرت» تأكيد مي‌كند كه هر چند «حل‌كردن» رايانه در سيستم سنتي، نخستين گام طبيعي است، اما رايانه در چارچوب قيدوبندهاي انعطاف‌پذير ساختار سنتي مدرسه، ابزار دگرگون‌شونده‌اي نيست. در عوض، وي براين باور است كه دانش‌آموزان مي‌توانند قدرت بديهي رايانه در دگرگون‌كردن شيوه‌ي ادراك
  آموزشي، ونهايتاً  پديدآوردن راه‌هاي جديد تفكر فقط از طريق يك محيط اكتشافي آزادتر و انعطاف‌پذيرتر را تجربه كنند. براي اين كه چنين وضعيتي تحقق يابد، بايد با بازنگري واصلاح برنامه‌ي درسي، رايانه در تمام برنامه‌ي درسي ادغام و حاضر باشد. بايد معلماني كه دركار با رايانه و در يك ساختار خلاق و منعطف احساس راحتي مي‌كنند، و از پشتيباني يك جامعه‌ي آموزشي همدل برخوردارند، در پي چنين هدفي باشند.
يك ديدگاه تكميلي درباره‌ي سواد فناوري اطلاعات در گزارش «سواد رقومي: مهارت‌هاي لازم براي بقا در عصر اطلاعات»[21]- كه هدف از آن، پرداختن به نحوه‌ي ايجاد نيروي كار داراي سواد رقومي بود- ارائه شده است. اين گزارش، سواد رقومي را «توانايي برقراري موفقيت‌آميز ارتباط، با استفاده از اطلاعاتي كه به شكل رقومي كدگذاري شده، درهر قالب يا رسانه» (ص1) تعريف مي‌كند، و بيان مي‌دارد كه براي ادامه‌ي بقا و بهروزي در عصر اطلاعات، افراد بايد دانش و مهارت‌هاي جديد را بياموزند تا داراي سواد رقومي شوند. با اين كار، توانايي استفاده‌ي ثمربخش از رسانه‌هاي رقومي را به دست مي‌آورند؛ در غير اين صورت، بيش از پيش به حاشيه رانده مي‌شوند.
اين گزارش، سواد را يك امر فزاينده ]و تجمعي[ مي‌داند كه نمادها و تصاوير مهارتي آن، قطعي ]و ثابت[ نيستند؛ سواد به معناي يك استعداد- توانايي خلق يك نتيجه‌ي سودمند- است؛ استعدادي كه مستلزم تركيبي از دانش، نگرش، و مهارت‌ها است. سه گروه عمده كه گفته مي‌شود نيازهاي گوناگون استفاده‌كنندگان را در زمينه‌ي‌سواد رقومي دربرمي‌گيرند، عبارت‌اند از نيازهاي فني، نيازهاي اطلاعاتي، و نيازهاي فرهنگي. ايجاد سواد رقومي نيازمند تركيبي از آموزش رسمي، خودآموزي، آزمون و خطا، بحث دقيق، و امكان بهره‌گيري از كمك درونخطي رايانه مي‌باشد. گزارش نتيجه مي‌گيرد كه هر چند سرنوشت فناوري اين است كه قدرتمند شود
 
و استفاده از كاربردهاي آن آسان‌تر گردد، اما كيفيات اطلاعاتي و فرهنگي سواد رقومي اهميتي فزاينده مي‌يابند و در عين حال، مهارت‌يافتن در آن‌ها نيز دشوارتر مي‌شود. اين كيفيات منوط به داشتن دانش و مهارت‌هايي هستند «كه تضمين مي‌كنند كه]فناوري[، ارزش‌ها و مفروضات ما را منعكس كند، يا دست‌كم اين كه ما ]فناوري را[ درك كنيم (ص 11).
ب3. مدلي از برنامه‌ي درسي ودرس‌ها
ب3-1. برنامه‌ي درسي علوم رايانه در دبيرستان، در مدل «اِي‌سي‌ام»
«اِي‌سي‌ام» (در اصل «انجمن دستگاه‌هاي رايانش»[22]) در سال 1968، 1978، و 1991 توصيه‌هايي درباره‌ي برنامه‌ي درسي علوم رايانه‌ در سطح دانشكده ارائه داد. در سال 1989، «كميته‌ي پيش‌دانشگاهي هيئت آموزشي» «اِي‌سي‌ام» ضرورت استاندارد برنامه‌ي درسي علوم رايانه‌ براي دبيرستان را در دستور كار خود قرار داد. «مدل برنامه‌ي درسي علوم رايانه در دبيرستان» را «اِي‌سي‌ام» در اصل در سال 1993[23] منتشر كرد و در آن، پايه‌ي دهم دبيرستان را در نظر داشت. در اين مدل، گفته شده بود كه آموزش علوم رايانه بايد مثل شرايط مربوط به علوم طبيعي در برنامه‌ي درسي، براي همه‌ي دانش‌آموزان دبيرستاني ضروري شناخته شود: «خواندن علوم رايانه مشتمل بر مفاهيم پايه‌ي عامي است كه فراسوي فناوري هستند و يك بخش اساسي از آموزش دبيرستاني را تشكيل مي‌دهند. همين مفاهيم هستند كه دانش‌آموز را قادر مي‌سازند كه دنياي نوين ما را درك كند و به شيوه‌اي كارآمد در آن مشاركت كند.» عناوين و حوزه‌هاي توصيه شده در فهرست زير بر اين فرض استوارند.
مسبوق به برنامه‌ي درسي رايانش «اِي‌سي‌ام» براي دانشكده‌ها و دانشگاه‌ها، برنامه‌ي درسي علوم رايانه در دبيرستان در مدل «اِي‌سي‌ام»، عناوين زير را به عنوان هسته مي‌شناسد:
- الگوريتم؛
- زبان‌هاي برنامه‌نويسي؛
- سيستم‌هاي عامل و پشتيباني كاربر؛
- معماري رايانه؛
- بافتار اجتماعي، اخلاقي، و حرفه‌اي؛
- كاربردهاي رايانه‌اي.
محتواي اصلي در همه‌ي عناوين، مشخص شده است؛ به استثناي كاربردهاي رايانه‌اي كه گنجاندن كاربردهاي مربوط به حوزه‌هاي زير، توصيه مي‌شود:
- طراحي/ توليد با كمك رايانه؛
- هنر، تركيب موسيقي، و گفتار رايانه‌اي؛
- سامانه‌هاي داده‌پايگاهي؛
- تابلو اعلانات و پست الكترونيكي؛
- گرافيك‌هاي نمايش و چندرسانه‌اي؛
- تحليل علمي (مثل مُتِمُتيكا[24]، مُتلَب[25])، صفحه‌گستردها، تحليل داده‌ها؛
- واژه‌پردازي و نشر روميزي.
«عناوين افزوده»ي ديگري نيز كه روشن‌كننده‌ي پيشرفت‌هاي كنوني در خود رشته‌ي علوم رايانه هستند، پيشنهاد شدند، كه نمونه‌اي از آن‌ها بدين قرارند:
هوش مصنوعي، مثل بازي‌ها، سيستم‌هاي خبره، رباتيكس[26]، بازنمايي دانش؛
علوم رايانشي، مثل مدلسازي، تجسم علمي؛
گرافيك، مثل توليد تصوير، پويانمايي دوبـُعدي و سه‌بـُعدي؛
شيبه‌سازي و واقعيت‌ مجازي؛
- مهندسي نرم‌افزار، مثل توسعه‌ي سيستم، چرخه‌ي توسعه‌ي نرم‌افزار، مدلسازي، و نمودار‌سازي.
مدارس متوسطه، علوم رايانه را به‌عنوان يك رشته‌ي اساسي براي همه‌ي دانش‌آموزان نپذيرفته‌اند، واز اين رو مدل برنامه‌ي درسي دبيرستاني «اِي‌سي‌ام» به شكل گسترده اجرا نشده است. در عوض، دانش‌آموزاني كه علاقه يا استعداد خاصي در علوم رايانه دارند در بعضي از دبيرستان‌ها مي‌توانند درس «كاريابي پيشرفته»[27] در علوم رايانه را انتخاب كنند. اما اين نوع برنامه‌ي درسي از آن برنامه‌اي كه تأمين‌كننده‌ي ملزومات تبحر در فناوري اطلاعات براي دانش‌آموزان دبيرستاني است، بسيار تخصصي‌تر (و داراي تأكيد بيش‌تري بر برنامه‌نويسي) است.
ب3-2. درس‌هاي سطح دانشكده
سال‌هاي بسياري است كه در قالب برنامه‌هاي علوم رايانه‌اي دانشكده‌ها،‌ درس‌هايي براي دانشجويان رشته‌ها ارائه شده است. اين درس‌ها همراه با تحول فناوري، سريعاً دگرگون شده‌اند.
چند سال پيش، اين درس‌ها بر تدريس مهارت‌هاي پايه در واژه‌پردازي، صفحه‌گستردها، و گرافيك‌هاي نمايش به دانشجويان متمركز بودند. امروز، بسياري از اين درس‌ها كسب تجربه در طراحي صفحه‌ي وب و استفاده از اينترنت براي برقراري ارتباط را امكان‌پذير مي‌كنند. اما روي هم رفته، اين درس‌ها داراي چشم‌انداز نسبتاً محدودي بوده‌اند، چشم‌اندازي كه به موجب آن، مهارت‌هاي فناوري پايه به دانشجويان ارائه مي‌شود و دانشجويان مي‌توانند از اين مهارت‌ها در حوزه‌ي اصلي فعاليت خود استفاده كنند.
در اين اواخر، برخي از دانشكده‌ها و دانشگاه‌ها فراغت از تحصيل را به داشتن نوع مشخصي از سواد رايانه‌اي مشروط كرده‌اند. اين شرط، بسته به نوع و حجم منابع دانشكده‌اي كه مي‌توان به اين درس‌ها اختصاص داد، به شكل‌هاي مختلفي تعريف مي‌شود. مثلاً دانشجويان «دانشكده‌ي ماريست» با گذراندن يكي از درس‌هاي تك‌واحدي گوناگوني كه به‌وسيله‌ي هيئت علمي در رشته‌هاي مختلف تدريس مي‌شود، شرط سواد رايانه‌اي را محقق مي‌كنند[28]. ديگر مؤسسات تحصيلات تكميلي، مثل «دانشگاه ويك فارست» به طور جدي پروژه‌هايي را در زمينه‌ي توسعه‌ي هيئت علمي آغاز كرده‌اند كه به اعضاي هئيت علمي كمك خواهند كرد نحوه‌ي استفاده از فناوري در درس‌هاي كنوني برنامه‌ي درسي را ياد بگيرند[29]. باز هم مؤسسات ديگري، مثل «دانشكده‌ي باودين» هستند كه رويكرد آزادتري را در پيش مي‌گيرند و انتظار دارند كه هيئت علمي و دانشجويان، به هر شيوه‌ي مقتضي، بدون هيچ اقدام خاصي كه مستلزم گذراندن واحدهاي درسي باشد، سواد رايانه‌اي به دست آورند.
اكثر دانشكده‌ها و دانشگاه‌ها امروزه طيف كاملي از منابع رايانشي و شبكه‌اي را ارائه مي‌كنند[30] و انتظار دارند كه دانشجويان در مطالعه‌ي دروس مختلف خود استفاده‌ي مؤثري از فناوري به عمل آورند. روي هم رفته، بسياري بر اين باورند[31] كه ما وارد دوران رايانش فراگير در پرديس‌هاي دانشگاهي شده‌ايم، دوراني كه رايانه‌ها فراوان و ارزان‌اند، و متناسب با نيازهاي همه‌ي دانشجويان و هيئت علمي، آرايش و استقرار يافته‌اند.
محتواي درس‌هاي مشخص سواد رايانه‌اي براي رشته‌هاي غيرعلوم رايانه در ميان دانشكده‌هاي مختلف با هم بسيار متفاوت‌اند. بسياري از اين درس‌ها به تدريس مجموعه‌اي از مهارت‌ها‌ در كار با بسته‌هاي نرم‌افزاري نوين محدود مي‌شوند، و بنابراين مفهوم تبحر در فناوري اطلاعات را، به ترتيبي كه در متن اصلي اين گزارش تشريح شد، دربرنمي‌گيرند. اما استثنائاتي هم وجود دارند. در «دانشگاه دوك»، درس سواد رايانه‌اي برمضمون «آنچه رايانه‌ها مي‌توانند انجام دهند و آنچه نمي‌توانند انجام دهند، در حال و آينده» تكيه مي‌كند[32]. اين درس فرض را بر نداشتن تجربه‌ي قبلي در رايانش مي‌گذارد، و در يك ترم، دانشجويان را با مباني برنامه‌نويسي، سخت‌افزار و محدوده‌هاي رايانش آشنا مي‌كند. در «دانشگاه براون»،‌ درس سود رايانه‌اي با نام «مفاهيم و چالش‌هاي علوم رايانه» دانشجويان را با برنامه‌نويسي و ديگر ابزارهاي حل مسئله، و نيز طيف گسترده‌ي عناويني كه رايانش را با زندگي روزمره مرتبط مي‌سازند آشنا مي‌كند.[33] تكليف‌هاي نمونه در اين درس مشتمل‌اند بر بودجه‌بندي خانگي، مديريت داده‌‌پايگاه خدمتگيران، و نوشتن يك برنامك جاوا براي اجراي بازي «تيك تاك تو»[34]. در هر دو دانشگاه «دوك» و «براون» درس‌هاي سواد رايانه‌اي، درس‌هاي علمي آزمايشگاهي، و داراي سطح بالايي از تعامل ميان دانشجويان و مربيان هستند.
در دانشسراي حرفه‌اي و فني نيز دروس بسيار گوناگوني ارائه مي‌شوند كه به سواد فناوري اطلاعات مربوط‌اند. مثلاً «دانشگاه مين» مقطع دو ساله‌اي را در موضوع سيستم‌هاي اطلاعاتي و رايانه‌اي ارائه مي‌كند. محور اصلي برنامه‌ي درسي، شامل حوزه‌هاي گوناگون فناوري، از جمله سيستم‌هاي رايانه‌اي، شبكه‌بندي، داده‌پايگاه‌ها، مديريت تسهيلات رايانشي، برنامه‌نويسي كاربردي، و كار با وب جهاني است. دراين درس بر يادگيري عملي و كاربردهاي عملي سيستم‌هاي اطلاعاتي تأكيد مي‌شود.[35]
ب4. رويكردهاي ديگر به سواد فناوري اطلاعاتي
دانش و مهارت‌هاي فناوري اطلاعاتي را از طريق مجراهاي غيررسمي نيز مي‌توان كسب كرد. مثلاً ده‌ها تن از نوجوانان و پيشگامان جوامع ]مختلف[
  از «فرهنگستان فناوري نوين» «بنياد غربي ايالات متحده» (كه از كودكان به عنوان تعليم‌دهندگان فناوري رايانه استفاده مي‌كند) بهره برده‌اند. اميد مي‌رود كه با اين برنامه، اين پيام رواج عام يابد كه حتي در فقيرترين جوامع، كودكان با كنجكاوي صريح و فراغتي كه براي «كلنجاررفتن و كشف‌كردن» دارند مي‌توانند به خوبي به مثابه طبيعي‌ترين معلمان و حافظان فناوري در كشور، ايفاي نقش كنند. برنامه‌هايي كه از جوانان «زرنگ» در زمينه‌ي رايانه، به‌عنوان «تكنسين نگهداري رايانه، عيب‌ياب رايانه، و مربي خصوصي براي همشاگردي‌ها، و حتي مديران مدرسه» استفاده مي‌كنند در سراسر كشور در حال گسترش‌اند[36].
ب4-1. اصول اخلاقي «اِي‌سي‌ام»
«مرامنامه‌ي اخلاقي ورفتار حرفه‌اي اِي‌سي‌ام» به عنوان راهنمايي براي حرفه‌مندان رايانه طراحي شده است[37]. اين مرامنامه بسيار واقعگرايانه است و لزوماً بخشي درباره‌ي سواد فناوري اطلاعاتي دارد. بعلاوه مرامنامه منعكس‌كننده‌ي اين انتظار است كه اعضاي «اِي‌سي‌ام» نه‌تنها خودشان از نظر فني مستعد بمانند، بلكه در آموزش فني ديگران نيز مشاركت كنند. هر چند كه اين مرامنامه درباره‌ي قابليت‌هاي فناورانه‌ي مشخص، اطلاعات اندكي دارد، اما نيازمند آن است كه اعضا، زندگي خود را به ترتيبي پيش ببرند كه در آن احترام به حق تكثير، محرمانگي و ديگر وجوه اخلاقي فناوري و اطلاعات رقومي كه در روند كار خود با آن روبه رو مي‌شوند، مراعات گردد.
ب4-2. مهارت‌آموزي در محيط كار و بيرون از محيط كار
مهارت‌هاي لازم براي يادگيري پست الكترونيكي، پست صوتي، اخلاق شبكه، واثرات ارتباط الكترونيكي بر يك سازمان، غالباً در داخل سازمان آموزش داده مي‌شوند. مزيت اين شيوه اين است كه مي‌توان برنامه‌هاي درسي را متناسب با نيازهاي خاص سازمان تغيير داد. مثلاً نيازهايي كه ]سازمان[ «كينكو» در آموزش مهارت‌هاي فناوري اطلاعات دارد با آموزش‌هاي مفصل در ضمن كار و يك درس دوساعته كه در آن مباني فايل‌ها، ذخيره‌ي ديسك، سلسله‌مراتب‌ها، ‌دايركتوري‌ها، رسانه‌هاي قابل انتقال، شبكه‌ها، در محيط ويندوز يا مكينتاش آموزش داده مي‌شود، تأمين مي‌گردد.
تعدادي از شركت‌هاي خصوصي، مثل «كامپيوسا»[38] و «نيو هوريزُنز»[39] دوره‌هاي آموزش مهارت‌هاي فناوري اطلاعات براي كاركنان سازمان‌هاي بزرگ و اشخاص منفرد را ارائه مي‌دهند. مثلاً «كامپيوسا» «مهارت‌آموزي رايانه براي خدمتگيران شركتي» و نيز عموم مردم را ارائه مي‌دهد. تخصص اين شركت در برنامه‌هايي است كه افراد در خانه و در محل كار از آن‌ها استفاده مي‌كنند. كلاس‌ها عموماً به صورت شش روز در هفته در هنگام عصر ارائه مي‌شوند. «كاميپوسا» بالغ بر 150 مركز مهارت‌آموزي در سراسر كشور، و جديداً چندين پايگاه مهارت‌آموزي درجه‌ي يك در كلانشهرهاي بزرگ‌تر دارد. تخصص اين مراكز جديد در نرم‌افزار «ناول»، نرم‌افزارهاي مديريت پروژه، «ويژوال بيسيك»، «لوتوس نوتس»، و «مايكروسافت اكسس» مي‌باشد.

مدرسه هاي اينترنتي

مقدمه                       :

امروزه استفاده از رايانه، زندگي بشر را در تمامي وجوه دگرگون ساخته است. مطالعات انجام شده در ارتباط با برنامه هاي توسعه اغلب كشورها، نشاندهنده محوري بودن نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در اين گونه برنامه هاست. فناوري اطلاعات و ارتباطات را مي توان به عنوان ابزاري نيرومند براي ارتقاي كيفيت و كارايي آموزش مورد استفاده قرار داد به گونه اي كه شيوه سنتي آموزش را دستخوش تغيير قرار داده و ديگر نيازي به حضور فيزيكي در كلاسهاي درس نباشد.

 

مدرسه هاي اينترنتي :

 

مدرسه رفتن و دريافت مدرك به گونه اي كه هر كس بر اساس توان خود درس بخواند. بدون آن كه سر كلاس درس حضور داشته باشد، هميشه يك آرزو بوده است اما اكنون اين آرزو در حال وقوع مي‏باشد.آموزشگاه Western Governors، يك محيط آموزشي واقعي و يك مدرسه اينترنتي است كه دانش آموزان مي‏توانند با Click و انتخاب توسط دگمه ماوس خود ثبت نام كنند. روز چهارشنبه در زمان راه اندازي آموزشگاه بر روي خط شبكه، مايك لياويت عضو دانشگاه Utah Gov و روي رومر Colorado Gov و مقامات دانشگاه اظهار كردند؛ با يك انتخاب و Click كوچك، هر كس از هر كجا و فاصله دور دست مي تواند آموزش ببيند.WGU ( آموزشگاه Western Governors) با همكاري 25 كالج و دانشكده در 17 ايالت ربي و Guam و چندين كار تجاري ايجاد شده است. دانش آموزان سراسر دنيا مي توانند در دوره هاي آموزشي ثبت نام كنند و مي توانند از مدرسه اي كه اين دوره را ارائه داده است و يا مستقيما از WGU مدرك بگيرند.جف ليوينگستون، رئيس اجرايي آموزشگاه WG اظهار داشت اكثر دوره ها بر اساس يك برنامه مشخص اجرا مي شوند. ليكن برخي از اين دوره ها در زمان فراغت دانش آموزان نيز ارائه مي‏گردد. هر دانش آموز پس از ثبت نام در يك دوره و احراز نمره قبولي آن دوره، مدرك متناسب آن دوره را مي تواند كسب كند. در واقع، دانش آموزان مي توانند با شركت در امتحاني كه بر روي خط شبكه برگزار مي شود و حتي بدون شركت و گذراندن يك دوره، به راحتي از آموزشگاه مدرك بگيرند. به هر حال، از آنجايي كه هنوز مدرك اين آموزشگاه  معتبر نمي‏باشد، نسبت به ارزش اين مدارك شك و ترديد وجود دارد. مارسيا بنكيرر، مامور عالي رتبه امور WG، اعلام كرد كه اين مدارك آنچنان بي ارزش نيستند. او اظهار داشت در عين حال هيچ گونه تضميني براي مدارك اعضاي كالج هاي ملي موجود نيست كه بتوانند صلاحيت اين مدارك را تائيد كنند.

طرح استفاده اجباري از رايانه در مدارس آلمان :

 براساس طرح خانم "ادگارد بولمان " وزير آموزش و تحقيقات آلمان كليه دانش آموزان آلماني كه تعداد آنان بالغ بر ده ميليون نفر مي گردنند،حداكثر تا سال 2006 بايد صاحب يك رايانه همراه باشند. وزير آموزش و تحقيقات آلمان درخصوص اين پروژه اظهار داشت : از آنجايي كه اجراي اين طرح هزينه اي بالغ بر 42 ميليارد يورودربرخواهد داشت ، لذا دولت و بخش اقتصادي آلمان اعلام آمادگي نموده اند تا كمك لازم را در اين زمينه بعمل آورند. در همين حال دولت آلمان سرگرم بررسي اين مسأله است كه والدين دانش آموزان تا چه اندازه مي توانند در تأمين اين هزينه مشاركت داشته و سپس آن را دراوراِق مالياتي خود منظور نمايند. خانم بولمان در ادامه سخنانش افزود: هم اكنون مذاكراتي با شركت هايي كه تحت عنوان D/21 ناميده مي شوند، در حال انجام است تابتوان حتي المقدور رايانه هايي با بهايي كم تر از پانصد يورو خريداري و دراختيار دانش آموزان قرار داد. از سوي ديگر همزمان وزارت تحقيقات و آموزش آلمان سرگرم بررسي طرحي است كه براساس آن امكان ارتباط 44 هزار باب مدرسه موجود در آلمان را با شبكه اينترنت فراهم نمايد. در اين چارچوب مذاكرات جداگانه اي با شركت تلكوم آلمان صورت پذيرفته است . هم اكنون 12 هزار باب از كل مجموعه مدارس آلمان از اين امكان برخوردار هستند. قرار است در ابتدا در هر مدرسه محلي خاص به رايانه ها اختصاص داده شود. سپس براي هر كلاس درس چند رايانه منظور گردد و در آخرين مرحله هر دانش آموز صاحب يك رايانه سيار اختصاصي گردد. در همين حال وزير آموزش و تحقيقات آلمان درخصوص نقش رايانه ها در بهبود سطح تحصيلي دانش آموزان اين كشور اظهار داشت :همچنان كه كتب درسي وسيله الزامي تحصيلي براي دانش آموزان محسوب مي گردد، در آينده نيز رايانه از چنين نقشي برخوردار خواهد شد.وي همچنين خواستار فراهم شدن شرايطي شد كه براساس آن تهيه رايانه همراه براي دانش آموزاني كه والدين آنان از افراد كم بضاعت جامعه محسوب مي شوند، امكان پذير گردد. طرح استفاده اجباري از رايانه در مدارس آلمان به عنوان بخشي از طرح جامع دولت آلمان براي همگاني نمودن اينترنت محسوب مي شود كه نهايتاً بايد دسترسي و ارتباط تمام اقشار مردم آلمان با اين رسانه فراهم گردد. در اين طرح حتي افراد سالخورده و يا زنان جوان نيز منظور شده اند. وزير آموزش و تحقيقات آلمان درخصوص طرح جامع دولت اظهار داشت : با توجه به گسترش و بهره وري مناسب از اينترنت به عنوان يك رسانه همگاني نمي توان پذيرفت بخشي از جامعه آلمان از دستيابي به اين امر مهم بي بهره بمانند. لذا بايد با اختصاص بودجه لازم ـ 75ميليون يورو ـ امكان آموزش عمومي را با همياري گروه D-21 كه شامل 90 شركت و مؤسسه آلماني مي باشند، تا سال 2004 فراهم نمود. از سوي ديگر ده مركز آموزش عالي آلمان موسوم به Fachhochschule طرحي را براي آن دسته از دانشجوياني كه نخستين ترم تحصيلي را در رشته "اطلاعات اقتصادي " آغاز مي كنند، فراهم كرده اند كه مورد حمايت دولت فدرال آلمان است . همچنين قرار است يك كتابخانه "ديجيتالي " ايجاد گردد كه كليه شبكه هاي اطلاعاتي و فني با آن مرتبط گردد. به منظور تأمين نيازهاي كشور از نظر نيروهاي متخصص رايانه قرار است تنها به ايجاد رشته هاي علمي در اين زمينه اكتفا نگردد، بلكه سقف مراكز آموزش تا پايان سال جاري به 30 هزارمحل افزايش يابد. همچنين قرار است تعداد مدرسين و معلمين اين رشته تا سال 2003 به شصت هزار نفر فزوني يابند.
در حال حاضر موضوع گذراندن دوره هاي تكميلي براي معلمان شاغل جهت ارتقاء سطح علمي آنها در دستور كار وزارت آموزش وتحقيقات قرار دارد كه جهت اجراي آن هنوز توافق نهايي حاصل نشده است . وزير آموزش و تحقيقات آلمان بر آن اعتقاد است كه هرمعلم توانايي استفاده از رايانه را بايد دارا باشد و براي اين منظور در بسياري از ايالت هاي آلمان دوره هاي آموزشي و تكميلي به وجود آمده است كه در خلال تعطيلات مدارس تشكيل و معلمان مي توانند در آن شركت نمايند. از سوي ديگر "يوزف كراوس " رئيس اتحاديه معلمان آلمان در سخناني اظهار داشت : برخي از مسؤولان در مورد اهميت رايانه براي مدارس گرفتار نوعي بزرگ بيني شده اند. وي افزود: قرار نيست در آينده "مدارس الكترونيكي " بوجود آيد، زيرا اساس مدرسه بر مبناي ارتباط و گفت وگوي معلم با دانش آموز استوار شده است . بنابراين كادر آموزشي و محتواي دروس بر هر چيزي رجحان دارد. در همين حال "وستروله " دبيركل حزب ليبرال آزاد آلمان اعلام نمود: مدارس آلمان نبايد خود را از امكان بهره مندي از اينترنت محروم سازند. هنوز هم مدارس بسياري وجود دارد كه از پيشنهاد دولت براي استفاده رايگان از اينترنت استقبال نمي كنند. از سوي ديگر "بنياد برتلسمان " در آلمان ضمن حمايت از طرح وزير آموزش و تحقيقات اين كشور به تجهيز پنج كلاس دبيرستان شهرگوترسله با رايانه هاي سيار اقدام نمود. در اين طرح كه با مشاركت شركت هاي توشيبا و مايكروسافت ايجاد گرديده است ، 240 نفر ازدانش آموزان اين دبيرستان هر كدام داراي يك رايانه همراه شده اند و قرار است در سال آينده 360 دستگاه ديگر نيز تحويل گردد. دراين طرح كه والدين دانش آموزان نيز در آن مشاركت عملي داشته اند، موظف گرديده اند كه ماهيانه مبلغ 33 يورو بهاي اين كامپيوترها را به طوراقساط در چهار سال پرداخت نمايند. خانواده هاي بي بضاعت از پرداخت مبلغ فو
قِ معاف هستند و صندوِق كمك هاي اجتماعي مبلغ آن راتأمين خواهد نمود. مدير مدرسه گوترسله ضمن اعلام رضايت فوق العاده خود از اجراي اين طرح ابراز داشت : ما بدون آنكه بخواهيم نام اين حركت راپيشرفت و يا جهش علمي بناميم ، بايد اذعان كنيم كه با اين حركت كيفيت آموزش و تدريس به ميزان محسوسي ارتقاء يافته است .دانش آموزان فعال شده و با مسايل علمي برخورد تحليلي دارند. از سوي ديگر روزنامه زوددويچه در گزارشي پيرامون "كنترل بر اينترنت " نوشت : وزير دادگستري دولت فدرال آلمان به منظور مبارزه باجنايات در اين كشور خواستار كنترل شديد بر شبكه اينترنت شد. وي در كنفرانسي در شهر برلين تحت عنوان "چه كسي بر اينترنت حاكميت دارد؟" اظهار داشت : امروز مشكلاتي مانند انتشار تصاوير شهوت انگيز از كودكان و يا شعارهايي كه كينه ورزي و نفرت را تبليغ مي كند، درشبكه اينترنت اشاعه مي شود كه نمي توان آن را از طريق فراخواندن افراد جامعه به پرهيزكاري با آن مقابله كرد. وزير دادگستري آلمان براي جلوگيري از ارتكاب جرم و جنايت خواستار آن شد كه دولت و بخش اقتصادي با يكديگر همكاري نزديك داشته باشند. وي عنوان داشت : لازم است آنچه كه در جامعه ممنوع است ، در اينترنت هم ممنوع باشد. وي اضافه نمود: به نظر مي رسدمصالح اقتصادي براي بهره برداري از اينترنت فاقد ملاحظات دموكراسي و رعايت حد و مرز مشروعيت ها شده است . در همين حال مسؤول "سازمان كنترل اينترنت در آلمان " موسوم به ICANN اعلام كرد: مشكلات و نابساماني هاي اجتماعي در اينترنت هم منعكس مي شود.بنابراين نبايد اين رسانه را مسؤول آن دانست .